پوست کهنه که غصه ندارد،ها؟ توهم روشنفکری یا سوء استفاده از موقعیت روشنفکری توسط افراد بی ظرفیت و تربیت نشده؟ گرمی هوا و تعطیلات همت مضاعف،کار مضاعف در جهت افزایش جمعیت سکوت تئوری "هیچ کی سر جاش نیست"! ترس هدیه ازدواج به همسر!
آخر وقت که دیگه تقریبا" همه برگه های آمار مرداد ماه را تکمیل کرده بودم اطلاعات مرده زایی را بردم برای خانم دکتر که گواهی فوت براش پر کنه.من می خوندم و اون هم اطلاعات را در دفتر گواهی فوت وارد می کرد.
من:نام مادر "فاطمه ..."،نام پدر"یاسر ..." ،جنسیت"پسر"،تاریخ تولد"??/?/??"،تاریخ فوت"??/?/??"
خانم دکتر:خوش به حالش هنوز دنیا نیومده ،مرده!
من:با خودم فکر می کنم چقدر تعداد آدمهایی که زورکی زنده اند زیاده!
... شهریار کوچولو گفت:آدمهاکجایند؟آدم تو کویر یک خورده احساس تنهایی می کند.
مار گفت:پیش آدمها هم احساس تنهایی می کنی.
... مار گفت: تو آن قدر روی این زمین خارایی ضعیفی که به حالت رحمم می آید.روزی روزگاری اگر دلت خیلی هوای اخترکت را کرد بیا من کمکت می کنم... من می تونم...
... (شهریار کوچولو به خلبان می گه:) امشب نمی خواد تو بیای اونجا.ظاهر آدمی را پیدا می کنم که دارد درد می کشد... یک خرده هم مثل آدمی می شوم که دارد جان می کند.روی هم رفته این جوری ها است.نیا که نبینی.چه زجری است بیخود.
... اشتباه کردی آمدی.رنج می بری.گرچه حقیقت ندارد اما ظاهر یک مرده را پیدا می کنم.خودت که درک می کنی.راه خیلی دور است.نمی توانم این جسم را با خودم ببرم.خیلی سنگین است...گیرم عین پوست کهنه یی می شود که دورش انداخته باشند،پوست کهنه که غصه ندارد،ها؟
... کنار قوزک پایش جرقه ی زردی جست و ...فقط همین!یک دم بی حرکت ماند.مثل درختی که بیفتد آرام آرام به زمین افتاد که با وجود شن از افتادنش هم صدایی بلند نشد.
حالا ??سال از تجربه تلخ ?? سالگیم می گذرد!
به یاد مامان،احمد شاملو و محمد فرزین که دوم مرداد سالگرد رفتن هر سه نفرشونه
چقدر دچار فریبیم.هنوز بارها در روز بهمون ثابت میشه که حیوانهایی هستیم که در یک طویله جهان سومی زندگی می کنیم و باز دچار این توهمیم که ما روشنفکریم و ایرانیان پیشرفت کردند و از آن بدتر اینکه فردی که جایگاهش در همان طویله است به هر دلیلی سر از جمعهایی که سرشان به تنشان می ارزد ،در می آره و با ادعای روشنفکری ،طوری عمل می کنه که باید فاتحه اش را خوند!
در اروپا یک خانم آزادانه در ساحل دریا ،کاملا" لخت دراز می کشه و بدون اجازه او هیچ مردی حق نداره به او نگاه کنه ،چه برسه به سوءاستفاده .ولی در ایران،نه در جامعه بلکه حتی در یک جمع شبه روشنفکری و دوستانه ،یک خانم اگر فقط روسری نداشته باشه با لحاظ کردن تمام حریمها، به راحتی حریمش توسط مردی به اصطلاح روشنفکر به شدت شکسته می شه!
به نظر من مردان معمولی که حتی یک کتاب در تمام عمرشان نخوندند و به هیچ موضوع روشنفکرانه ای فکر نکردند،قابل احترام تر از این افرادند چون در موقعیت خودشون هستند و با سوءاستفاده از موقعیتشان ادعاهای غیر واقعی نمی کنند و همونی هستند که نشون می دن.
وای به روزگار ما!و امیدهای واهی ما!
دارم سعی می کنم گرما راحس کنم تا دقیقا" به دلیل اصلی(!)تعطیلی ? روزه پی ببرم!
البته با این خبر کلیه ابهامات و شایعات احتمالا" رفع شده!: وزیر اقتصاد و امور دارایی علت اصلی تعطیلی دو روزه اخیر را صرفه جویی در مصرف برق عنوان کرد و شایعات مربوط به ارتباط این موضوع با تحصن بازاریان را بیاساس دانست.
اما خوبی این تعطیلات این بود که من مشهد بودم و تونستم با خیال راحت پای تلویزیون بشینم و بازی رده بندی و فینال را ببینم و از قهرمانی اسسسپانیا لذت ببرم.اما فکر کنم اگه به جای گرمی هوا که بیشتر از روزهای خرداد نبود ،علت تعطیلات را بازیهای آخر جام جهانی عنوان می کردن بهتر بود.
پ.ن:از ساعت ? دیشب از ادارات شهرستانهای مختلف با بچه ها تماس گرفتن که فردا(یعنی امروز ? شنبه)باید بیائید سر کار وگرنه مرخصی رد میشه! (البته من با رئیس گلی که دارم،غم ندارم) چه اوضاعیه ها،به زور باید گرممون باشه و بعد به زور باید سردمون باشه که بریم سر کار!!!! زور دیگه!
از اول سال فکر می کردم که چطور امسال کار مضاعف بکنم که یهو دیشب آقای رییس جمهور تکلیفمون را روشن کردن!آخه کار اصلی ما در مراکز بهداشتی، کنترل جمعیت و تنظیم خانواده بود البته تا حالا و امروز همکاران فکر می کردن که باید در برنامه عملیاتی سال ?? فعالیتهایی در نظر گرفته بشه که با همت و کار مضاعف زنان و مردان غیور ایرانی،حماقتهای ما بهداشتی های غرب زده جبران بشه و همه زوجها در اسرع وقت بچه دار شوند و ما هم دخیل ببندیم که همه ی حاملگی ها ?قلو،? قلو و یا انشاءا... بیشتر قلو! باشد تا شاید صدمه ای که ما بهداشتی های الگو بردار از غرب،از کنترل جمعیت به ایران زدیم اندکی جبران شود!!!باشد که خداوند ما را ببخشاید و بیامرزاد.
بخشی از گفتگوی زنده شب گذشته رییس جمهور درسیما:
"رئیس جمهورفلسفه دوم افتتاح حساب برای نوزادان سال 89 را بحث جمعیت عنوان و خاطرنشان کرد: بنده با اینکه دو بچه کافی هست مخالفم و استدلال علمی نیز برای آن دارم و امروز شاهد هستیم که متوسط بچه در خانوادهها زیر 2 نفر است و این سیاست غلطی است که غربیها انتخاب کردند و الان نیز برای حفظ فرهنگ و هویت خود یارانه سنگینی پرداخت میکنند. از همین رو چرا ما باید این راه را برویم.
رئیس جمهور با تاکید بر اینکه یک ملت باید ادامه پیدا کنند و نباید قطع شوند اظهار داشت: برخیها خیال میکنند ما روزی مردم را میدهیم در حالی که این بسیار اشتباه است و بنده تعجب میکنم که چرا علما در این خصوص سکوت کردهاند. هر چند ما نیز باید مدیریت کرده و نگذاریم بهداشت و آموزش از بین برود.
احمدی نژاد در همین خصوص یادآور شد: این چه زندگی است که برای ما تعریف کردند خود غربیها مگر با سیاست کنترل جمعیت به سعادت رسیدهاند که ما آن را دنبال کنیم.
وی ادامه داد: پدران ما 5 یا 6 فرزند داشتند هر چند فقر در سطح وسیعی وجود داشت ولی تحمیلی بود اما ما الان مستقل هستیم و جمعیت ما دو برابر سال 59 شده و با این وجود وضعیت ما از آن زمان خیلی بهتر است. "
راستی به نظر شما مسائلی مثل جمعیت، بستگی به نظر شخصی رییس جمهور داره یا جزء مسائل کلان و بلند مدت کشور تلقی میشه؟؟؟(لطفا" نظر غربی ها را تکرار نکنید که اعصاب معصاب ندارمها!)
از سکوت
از سکوت ناشی از سکوت
از حرف زدن فقط به خاطر شکستن سکوت
خسته و کلافه ام!
همیشه فکر می کنم که یکی از مشکلات اصلی در کشور ما اینه که هیچ کسی کار خودشو انجام نمی ده یا سر جای خودش نیست.مثلا" اگه سپاه به جای فعالیتهای عظیم اقتصادی و برنامه ریزی جهت سرکوب دشمن فرضی( معترضین به نتایج انتخابات) در چند ماه اخیر ،بیشتر مراقب مرزهای شرقی بود حالا شاهد کشته شدن سرداران سپاه و تعداد زیادی ار مردم بی گناه در سیستان و بلوچستان نبودیم.اگه نیروهای نظامی پاکستان توان کافی داشتند، شر طالبان را از سر خودشون کم می کردند ولی سپاه ما که توان داره حتی اگه شده جور پاکستانیها را هم بکشه باید از مرزها دفاع کنه که این بلا سر خودش و مردم نیاد!
یکی از مطالبی که منو یاد این تئوریم!(هیچ کی سر جاش نیست)انداخت،تنظیم شکایت توسط طلاب قم، علیه میر حسین موسوی و فائزه هاشمی بود.بابا اینا خودشون یه پا وکیل و قاضی اند که به خاطر عدم کشف استعدادهاشون ، در حوزه علمیه حقشون داره ضایع می شه.آنچنان تخصصی اتهامات دقیق برای این دو نفر در بیانیه شون ذکر کردند{ معترضان در تشریح خواسته خود گفته اند: ما جمعی از طلاب حوزه علمیه قم با توجه به اعترافات دستگیرشدگان اخیر و روشن شدن نقش نامبردگان در اغتشاشات اخیر خواستار رسیدگی به جرم های آقای موسوی و خانم هاشمی (اقدام علیه امنیت ملی، معاونت در اخلال در نظم عمومی و تخریب اموال عمومی، تشویق اذهان عمومی و توهین به نهادهای نظارتی، امنیتی و قضایی) هستیم.به نقل از ایرنا} که من هزار بار خودم را لعنت کردم که تا حالا با این استعدادهای نهفته آشنا نشده بودم و برای کارهای حقوقی، پولم را در جیب وکیل هایی ریختم که احتمالا" باید طلبه می شدن!!!
و از این قبیل بسیار است...
من چون آدم کله خرابی هستم!یعنی کله ام بوی قورمه سبزی میده،خیلی ترس را تجربه نکردم یا شاید بهتره بگم اوج ترس را تجربه نکردم به همین دلیل از اوج ترسیدن کودتاچیان متعجبم!هر حرکتی از اونها را که تحلیل می کنم ترس موج می زنه.چند هفته قبل برای کارمندان بسیجی جلسه توجیهی برگزار کرده بودندو یکی از نفوذی ها! تعریف میکرد در این جلسه شدیدا" در خصوص اول مهر و شروع سال تحصیلی و تحرکات فرهنگیان که در میان آنها اغتشاشگران زیادی وجود دارند هشدار و آماده باش داده شده است.فکرشو بکنید قبلا" می گفتند معلمی شغل انبیاست ،حالا می گن معلمی شغل اغتشاشگراست!!!از اون طرف وقتی اوضاع به ظاهر داره آروم می شه تمام مراسم مذهبی شبهای قدر را که احتمال حضور معترضان در اون وجود داره تعطیل می شه یعنی ترس باعث می شه حکومت ایدئولوژیک از فعالیتهای ظاهری ایدئولوژیک خودش دست برداره و به برخی علما هم مشکوک باشه!راهپیمایی روز قدس نیز برخلاف گفته بنیانگذار جمهوری اسلامی ،فقط باید در خصوص مردم فلسطین و قدس باشه و نه"اعتراض مظلومین و مستضعفین به مستکبرین"(نقل به مضمون گفته آیت الله خمینی)و احتمالا" به همین خاطر هاشمی صلاحیت سخنرانی در چنین روزی را نخواهد داشت یا شاید به این دلیل که فلسطینی نیست!!!
به قول عادل فردوسی پور "چه میکنه این ترس"
درمقابل عدم ترس معترضین عجیب و البته قابل تقدیره .یکی از شعارهای معترضین "نترسید، نترسید، ماهمه با هم هستیم"است و شاید بشه گفت علت ترس کودتاچیان اینه که اونها همه با هم نیستند و خودشون می دونند که چقدر شکاف و اختلاف در میان شان وجود داره و در آستانه تنهایی هستند.عملکرد و مباحث اخیر افرادی نظیر باهنر،لاریجانی،علی مطهری،صفارهرندی و محسنی اژه ای گواه این گمانه زنی است.
پ.ن:تلنگر مصطفی مبنی بر گذشت دقیقا" سه ماه از ?? خرداد و البته تذکر بقیه دوستان سبب شد همین امشب بنویسم.
1- می دونم این دست از نوشته ها در وبلاگم شده تکرار مکررات و البته احتمالا" خسته کننده ولی چی کار کنم هر چی می بینم و می شنوم برام طبیعی نمیشه!
چند روز قبل یکی از همکارام صدام زد که بیام تو سالن انتظار و یه زوج عجیب را ببینم:یه آقایی حدود 30 تا 33 ساله اومده بود تا مقدمات عقد محضری خانومش را بعد از 6 سال صیغه و با وجود داشتن یه دختر 5 ساله از این رابطه، انجام بده.خانومه حدودا" 28 تا 30 ساله بود. آقاهه به یمن این اتفاق و منّتی که سر خانوم گذاشته بود و یا شاید به عنوان هدیه ازدواج! همزمان قرار بود یه دختر 16 یا 17 ساله را هم عقد محضری کنه!!! مامانِ دختر 16 ساله، می گفت چی کار کنم خودشون خواستن!
با خودم فکر می کردم چرا اون خانوم 28 ساله باید همچین وضعی را تحمل کنه ؟بعد به این نتیجه رسیدم حداقل اینجوری می تونه برای دخترش شناسنامه بگیره و از حداقل حقوقی که یه زن متاهل برخورداره بهره مند بشه!!!
2- امروز عصر بارون می بارید شدید و من گاهی صدای بارون رو گوش می کردم و گاهی ساسی مانکن و گاهی هم با شهرام ناظری زمزمه می کردم:
رها کن تا چو خورشیدی قبایی پوشم از آتش
در آن آتش چو خورشیدی،جهانی را بیارایم
رها کن تا که چون ماهی،گدازان غمش باشم
که تا چون مَه ،نکاهم من،چون مَه زان پس نیفزایم
این یعنی عدم تعادل؟!به هر حال خوبیش این بود که بوی بارون حالت تهوعم را آروم کرد! و ساسی مانکن هیجاناتم را خالی کرد تا بتونم با آرامش شهرام ناظری گوش کنم!
قالب وبلاگ : قالب وبلاگ |