بانو فاطیما و اسرار سه گانه
در ماه می برج پنجم از سال میلادی (1917) سه کودک از خانواده کشاورز به نام«لوسیا لوس سنتوس» ( 1907) و عموزادههایش به نامهای «فرانسیسکو» ( 19- 1908) و «جاسینتا مارتو» (20 – 1910) در حالی که داشتند از گوسفندان مراقبت میکردند تصویری ( شبحی یا تمثلی) از یک خانم را دیدند. طبق آنچه که آن خانم وعده کرده بود تمثل در سیزدهم هر ماه تا اکتبر آن سال به استثنای ماه اگوست تکرار میشد. واقعه از آنجا آغاز مىشود که سه کودک روستائى، در اطراف دهکده چشم بر حقیقتى مىگشایند که بعد از آن ریشه عقیده مردم آن منطقه مىشود. جیکا 7 ساله فرانسیکو 9 ساله و لوسیا 10 ساله. شاهد اصلى این واقعه، لوسیا است، و واقعه از زبان این سه کودک اینچنین نقل شده است.
در سال 1916 میلادى، یک سال قبل از دیدار با بانوى درخشنده، فرشتهاى بر ما ظاهر شد، و 3 بار این گفته را تکرار کرد:
من فرشته صلح هستم، خدایا من ایمان دارم، و باور دارم و عشق مىورزم بتو، و من طلب استغفار مىکنم از آنان که باور ندارند، و عشق نمىورزند، و ایمان ندارند.
فرشته 2 بار دیگر در تابستان و پائیز بر آنها ظاهر شد، و هر بار یک چیز را از آنان خواهش کرد: قربانى بدهند و استغفار کنند براى گناهکاران، و دعا کنند براى متحول شدن آنها، این 3 برخورد بود که بچهها را براى دیدن بانوى صاحب تسبیح آماده کرد.
در سال 1917 میلادى بچهها 2 بار نور درخشندهاى را دیدند، و سپس بر بالاى درخت بلوط نور عظیمى ظاهر شد، بانوئى درخشندهتر از خورشید، بنام فاتیما، او فرمود:
نمىخواهم شما را بترسانم، بچهها گفتند شما کیستید؟ شما از کجا آمدهاید؟ فرمود من از بهشت آمدهام گفتند از ما چه مىخواهید؟ فرمود من آمدهام از شما بخواهم باز اینجا بیائید، بعد به شما خواهم گفت که از شما چه مىخواهم.
بانوى صاحب تسبیح بعد از آن هر ماه ظاهر شد، از ماه مى تا4 اکتبر، در آخرین و ششمین دیدار او، معجزه بزرگى را در مقابل دیدگان 70000 نفر جمعیتى که گرد آمده بودند، نمایان ساخت. در برابر دیدگان منتظر جمعیت، باران بطور ناگهانى ایستاد، و ناگهان خورشید به لرزش درآمد، و ایستاد، و دوباره چرخید و ایستاد، بطورى که مردم احساس کردند هر لحظه مىرود که خورشید بر آنان فرود آید، پس از این واقعه خورشید به جاى اول خود بازگشت، و به همان درخشش معمول و زیباى خود ادامه داد. اولین عکس از این واقعه، در روزنامه لیسبون در 5 اکتبر همان سال منتشر شد.
لوسیا وارد زندگى مذهبى شد، و زنده ماند زیرا که عهد کرده بود با بانو که در ترویج عبودیت تلاش کند، و زنده بماند، فرانسیسکو و جاسینتا، در 3 و 4 سال بعد، در اثر بیمارى ریوى از بین رفتند. لوسیا، هم صدا را شنید و هم سخن گفت و هم بانو را دید، جاسینتا هم بانو را دید و هم صدایش را شنید، و فرانسیسکو فقط بانو را دید.
حقانیت بچهها را ابتدا پدر و مادر آنها باور مىکردند، چرا که مىگفتند: آنها در زندگى هرگز دروغ نگفتهاند. در هر حال، نه تنها مرگ دو کودک کوچک از حق اعتقاد آنان نکاست، بلکه چون بانوى درخشنده به 2 کودک قول داده بود که آندو را به بهشت ببرد، اعتقاد آنها را نسبت به عمق مسئله افزود، این کودکان در چشم مردم کودکانى مقدس و مذهبى شدهاند. در سال 1919 عبادتگاهى در دهکده فاتیما ساخته شد، و 3 سال بعد توسط افراد متعصب منفجر شد، ولى بعد از مدتى دوباره برپاگشت
هر ساله در 13 ماه مى، دوستداران فاطیما از تمامى نقاط پرتغال، و کشورهاى اطراف براى زیارت و نیز دعا و توبه، و طلب شفا و تزکیه روح به این منطقه مىآیند، رخسار معنوى این سفر، رخسارى بس شگفت آور است، شهر بانوى صاحب تسبیح، آنجا که آنچنان اثرى عمیق در قلوب زائران قرار داده، که هر ساله آنها را به آنجا مىکشاند، آنجا مردم از حضرت فاتیما شفا مىگیرند، از او طلب شفاعت مىکنند، و خود را مدیون دعاى مستجاب بزرگ بانوى درخشنده مىدانند.
زائر در آخرین مرحله آئین فاتیما، در هنگام خداحافظى، این جملات را زمزمه مىکنند :
(بانوى ما، فاتیما، بانوى صاحب تسبیح، بانوى درخشنده، من اکنون مجبورم از تو جدا شوم، اما از خدا مىخواهم این آخرین دیدار من با تو نباشد، و همیشه این التماس و شوق در وجود من زنده باشد، مریم خداحافظ اى بانوى پاک ما.)
مطابق پیشگویی فاتیما ، جاسینتا و فرانچسکو در سالهای 1919 و 1920 به سوی ابدیت شتافتند ولی لوسی باقی ماند و بقیه عمر را رخت رهبانیت بر تن کرد . او یک راهبه کرملی بود . خواهر لوسی در سال 1384 هجری شمسی در سن نود و اندی سالگی وفات کرد .
1- زیارتگاه FATIMA
«فاطمه» یا (فاطمیا) یک روستا و مکان مقدس در بخش « سانتارم» در مرکز پرتغال در فاصله حدود 29 کیلومتری در شرق منطقه «لیریا ""در سرزمین"" کوادا ایریا» قرار دارد. اولین زیارت رسمی از فاطیما در سال 1970 اتفاق افتاد کار کلیسای Basilica در سال 1928 شروع و در سال 1953 این کلیسا تقدیس شد این کلیسا برجی به ارتفاع 213 پا دارد که این برج تاج و صلیبی به وزن 7 تن را حمل میکند در اطراف این کلیسا بیمارستان و در فاصله دورتر از آن خانههای نشمین قرار دارد. در سال 1967 (پنجاهمین سالگرد واقع فاطیما) جمعیتی که حدود یک میلیون تخمین زده میشد در فاطیما گرد هم آمدند تا به سخنان پاپ پال ششم گوش دهند و مراسم عشای ربانی برگزار کنند و برای صلح دعا کنند»
از آن سالها تاکنون همواره در ماه می صدها هزار زائر آنجا میآیند موارد زیادی از شفا بیماران در آن گزارش شده است و برخی، مسافتهای بسیار را با دو زانو راه میروند تا اینگونه احترام خود را به این مکان مقدس و صاحب آن ادا نمایند.
2- واقعه فاطیما
دایره المعرف بریتانیکا (Britannica) ج 9 ص 115 آن را چنین گزارش کرده است:
« در ماه می برج پنجم از سال میلادی (1917) سه کودک از خانواده کشاورز به نام«لوسیالوس سنتوس» ( 1907) و او عموزادهاش به نامهای «فرانسیسکو» ( 19- 1908) و «جاسینتامارتو» (20 – 1910) در حالی که داشتند از گوسفندان مراقبت میکردند تصویری ( شبحی یا تمثلی) از یک خانم را دیدند. طبق آنچه که آن خانم وعده کرده بود تمثل در سیزدهم هر ماه تا اکتبر آن سال به استثنای ماه اگست تکرار میشد. در ماه اگست این بچهها به چراگاه و الینوس ( در نزدیکی الجسترال قریهای که محل تولدشان بود) رفته بودند که در آن جا آنها تمثل آن خانم را در نوزدهم اگست دیدند. خبرهای منتشره طبیعتاً شوق و رغبت عدهای را برانگیخت و در سیزدهم اکتبر جمع وسیعی – که تعداد آنها تخمین به هفتاد هزار نفر میرسید) در قریه فاطمه گرد هم آمدند . این خانم طبق اخبار نقل شده خودرا به این بچهها به عنوان «بانوی تسبیح» (Lady of the rosary ) نمایان کرد و تقاضا نمود که برای وی معبدی در آن مکان بسازند. بلافاصله پس از این اتفاق یک پدیده خورشیدی رخ میدهد که این اتفاق توسط عده زیادی که در آن قریه حضور داشتند گزارش میشود یکی از آنها استاد دانشگاه کویمبرا آقای Garrett.A بود: « خورشید که در پس ابر پنهان بود لحظاتی قبل از این اتفاق ابر ضخیم را دریده و با قدرت و روشنایی تابیدن گرفت. خورشید یک چرخه سوخته به نظر میرسید این قرص نور در گرد خودش میچرخید و با سرعت هم چرخید. سپس خورشید گنبد آسمانی خود را رها کرده و در حالی که سرعت و تندی قبلی خود را داشت به سمت زمین نزدیک شد. چهره خورشید بسان خون رنگ مینمود و هیبت آن توده آتشین کره زمین به سقوط و نابودی تهدید مینمود».
3- رازهای فاطمه
لوسیا تنها باز مانده از آن سه کودک از چهار راز که «بانوی تسبیح» به آنها گفت سربسته سخن گفت او رازها را در کتابی مهر و موم شده نوشت و به واتیکان داد. کلیسا فقط دو راز آن را عمومی کرد البته آنها را هم دیر هنگام: یکی وقوع انقلاب روسیه و یکی هم جنگهای جهانی . پاپ اصرار داشت «راز سوم» را پیش بینی بانوی تسبیح از سوء قصد به جان خودش (پاپ) در 1981 تفسیر کند که ظاهراً پیشگویی با این عبارات بوده است که:
« اسقفی ملبس به ردای سفید چنانکه گویا گلوله باران شده است از آسمان به زمین خواهد افتاد».
درباره رازهای فاطمیا اختلافات عمیقی رخ داد است عدهای نظریه توطئه را قبول کردهاند که مبنی بر توطئه کلیسای کاتولیک و تحریف و تأویل رازهاست برای نمونه « آنتونیوسوسی (خبرنگار کاتولیک و نویسنده کتاب راز چهارم فاطمیا) که اول سخنان پاپ را پذیرفته بود بعد به سخنان او خدشه کرد و گفت: تحقیقاتش نشان میدهد که بخش پنهان راز چهارم یک بحران ایمان در غرب را پیش بینی میکند و میگوید: «با بروز موجی از کفر و ارتداد امپراطوری کلیسا فرو خواهد ریخت».
اگر سخن او درست باشد باید راز چهارم فاطیما مربوط به دوران رنسانس ، فروپاشی نظام کلیسایی و رواج بحران ایمان در غرب باشد که تاکنون شاهد آن هستیم.
«مارکوتوساتی» ( از افراد واتیکان و نویسنده کتاب پیشگوییهای فاطیما) نیز نظریه توطئه را قبول دارد و میگوید: به نظر میرسد واتیکان موضوعی را پنهان میکند.
اما کاردینال برتون ( از حامیان کلیسای کاتولیک) با حمله به تئوریهای بدبینانه اصلاً بودن راز چهارم را انکار میکند!
اما سرّ فاش نکردن این رازها علی رغم زنده بودن لوسیا تا چند سال پیش خود معمایی است که کلیسا باید به آن پاسخ دهد از مجموع تحقیقات بر میآید که راز سوم و چهارم درباره حوادث آخر الزمان و صلح جهانی باشد.
قالب وبلاگ : قالب وبلاگ |